نتایج جستجو برای عبارت :

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست.

به ذهنم رسیده در کنار اسب سفیدم که (صد قافله دل همره اوست!:)) یه دونه از این ماشینا بخرم، هم کم مصرفه(گمونم برای طی 100 کیلومتر مسافت فقط 9000 تومن بنزین آزاد بخواد!) ، هم مشکل پارکینگ ندارن اینا، منم که بیشتر از 140 تا تو اتوبان نمیرم با اسب سفیدم ، یکم بیشتر رو خودم کار میکنم نهایتش 80 تا میرم!!
بعضی وقتها واقعا جای پارک پیدا نمیشه برای اسب سفیدم، ولی این ماشینا رو حتی میشه تو جوب هم پارکش کنی:) فقط میمونه اَلِکس جان  (که فقط  قافله دلِ من ، همره اوست!:)
می رود قافله ی عمر،چه ها می ماند..؟هر که غفلت کند از قافله جا می ماند
شیشه ی عمر چه زیباست ولی حساس استکه به رویش اثر ِلکه و "ها" می ماند
باید از شیشه ی خود لکه زدایی بکنیخوب و بد در پس ِاین شیشه بجا می ماند
هر که نیکی کند و دست کسی را گیرددست ِاو یکسره در دست ِخدا می ماند
هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشدآخر ِقصــــه گرفتـــــــار ِبلا می مانـــد
می رود قافله ی عمر،چه ها می ماند..؟
هر که غفلت کند از قافله جا می ماند
 
شیشه ی عمر چه زیباست ولی حساس است
که به رویش اثر ِلکه و "ها" می ماند
 
باید از شیشه ی خود لکه زدایی بکنی
خوب و بد در پس ِاین شیشه بجا می ماند
 
هر که نیکی کند و دست کسی را گیرد
دست ِاو یکسره در دست ِخدا می ماند
 
هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشد
آخر ِقصــــه گرفتـــــــار ِبلا می مانـــد
 
مسعود محمدپور
من پیام کربلارا میبرم اندرجهان/همره زینب اسارت رفته ام چون با زنان/ازمدینه نینوایی گشته ام من باحسین/خون دلهای فراوان خورده ام درهرمکان/نام من مانندحیدر شدعلی بن الحسین/باشهیدان خدایی عهدوپیمانم عیان/پیش چشم اشکبارم یک یک یاران شهید/قاسم وعباس واکبر بهربابا جانفشان/طفل شش ماهه شهید تشنه لب درکربلا/دستهای کوچک اوشیعیان راشد امان/قتلگاه شاه دین شد محشرکبرای ما/تاقیامت گریه براو شیعه راباشدنشان/عمه زینب بهرجانم بارهاگشته سپر/کوفه وشام بل
می رود قافله ی عمر،چه ها می ماند..؟هر که غفلت کند از قافله جا می ماند
شیشه ی عمر چه زیباست ولی حساس استکه به رویش اثر ِلکه و "ها" می ماند
باید از شیشه ی خود لکه زدایی بکنیخوب و بد در پس ِاین شیشه بجا می ماند
هر که نیکی کند و دست کسی را گیرددست ِاو یکسره در دست ِخدا می ماند
هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشدآخر ِقصــــه گرفتـــــــار ِبلا می مانـــد
 
===============================
 
ز شاهی تا گدایی یک وجب نیستاگر شاھی گدا گردد عجب نیستاگر مَردی بہ مَردی زندگی
#ارسالی_از_همراهان «قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده‌اند: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا… این سخنی است که پشت شیطان را می‌لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می‌سازد. و تو ای آن که در سال شصت‌ویکم هجری قمری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته …
نوشته قافله عشق در سفر تاریخ است … اولین بار در شهید محمد مهدی لطفی نیاسر. پدیدار شد.
جگریه کردم همره بابا برای کربلا/زمزم چشمان ماجاری است بهر نینوا/پنجمین حجت برای شیعیان حیدرم/ازتبارمصطفی و فاطمی ومرتضی/همدم قرآن وعترت برولایت همنشین/باقرم خلوت نشین دربقیع باصفا/اشک من جاری همیشه ازبرعباس شد/همره خیل اسیران میروم شام ازجفا/دانش من شیعیان راسرفرازی داده است/اسوه گشتم مومنین رابهردنیا ازولا/گریه کردم بهرزینب عمه مظلومه ام/میکندجبران تمام این حوادث راخدا/نام عاشوراهمیشه بردل من آتشین/میرسد یک روز مهدی انتقامی آشنا/منتط
این روزها که درد و رنج کرونا در جامعه بشری سایه افکنده و غم در رهگذر آدمیان جولان می دهد برخی از اشعار به انسان حالی دیگرگون می بخشد از آن جمله این رباعی از حکیم ابوالعلا حمزه ابن علی مجیری شاعر قرن پنجم است که در تاریخ بیهق او ذکر شده و چقدر زیباست و آرام بخشدائم به جهان مباش با ولوله ایوز محنت او مگوی با کس گله ایکو مرحله ای است ما در او قافله ایچه نیک و چه بد قافله را مرحله ایتاریخ بیهق تالیف ابوالحسن علی ابن زید بیهقی با مقدمه دکتر قاری کلیم
گفت سعدی مصرعی ، این بس نکوست # دوست آن باشد که گیرد دست دوست
این سخن اکنون چه بی معنی شده # یا که این سان گفتمان در عصر اوست
مردمان اینک ملون گشته اند # می کنند از کله ی هر دوست پوست
دست کس را گر نمی گیری مگیر # اینچنین رفتار خنثی از چه روست
بخت بد را منتظر گشتی به دوست # غیبت و تهمت تو را یک گفتگوست ؟
خورده ای از سفره اش صد من نمک # چشم بر هر لقمه انگاری که موست
گرجی از دنیا تو خود تنها برو # همره یکرو فقط یک آرزوست
میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برا
⚡️ گیلکی گویشی تفاوتان(فارسی: با همدیگه)
گیلانِ غرب: کس ‌کسِ مرأ (همدیگرِ أمرأ)گیلانِ شرق: کسنِ همره (کسنِ جی)طالقان: همدیگری همراپیلارودبار: همدیَرِ أمرأ (همدیَرِ مرأ)مازندران: هدی جه/ هدی آله/ هدی همراه
 
جومله دل: می پئرمار همدیگرِ مرأ مشد بوشؤییدی. می پئرمار کسنِ همره مشد بوشؤن. مینی پیَرؤمار همدیگری همرا مشد بیشییَن. مه پیَرؤمار همدیَرِ مرا مشَد بشان. مه پئرمار هدی همراه مشد بوردنه.
(شیمی شهر چور واگؤئه بونه؟ أمره اطلاع بدین.)@gilaki_learning
میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برا
همره خلوت شب آمده ای باز
در دیده دارم شعر باران
ابر بهاران یاد یاران
یاد رخسار تو خورشید دلم شد
مهمان چشمم رویای تو
در باغ جانم آوای تو
از نگاه تو صبا مژده ها دهد
بر زلال آب چمن بوسه ها زند
مرغ سپیده خوش می سراید
نرم و سبک بال پر بگشاید
مثل نسیمی بر موج آ
مثل پریدن پرواز خواب
همه جا رنگ سحر چهره نموده
آبی و دریا در جان هم
ابر و سپیده پنهان هم
به تماشای تو گل سینه گشوده
در دفتر عشق طرحی دارم
رنگ زمان را شرحی دارم
همره خلوت شب آمده ای باز
در دیده دار
یه جوری هم کلاسی هام دارن با هم couple میشن انگار از قافله ای چیزی جا موندن دیگه حالا هر چی شد تو هوا میگیرن. بعضیاشونااا بعضی دخترامون مخصوصا ! با کسایی جفت میشن که نگم براتون.  بعضیاشون انقدر تعجب آوره برام بعد از دیدنشون با هم فقط دو سه دقیقه همین جور منگ وار به یه نقطه خیره میشم . امروز یکی رو دیدم ... دلم میخواست برم گردن دختره رو بچسبونم به دیوار بگم احمق!  اینو اگه مفت هم بهت میدادنا، ارزش نداشت نگاش کنی 
نمیگم وای وای زشته این کارا چیه... میگم
متن نوحه قافله سالار من کجایی ای دوای دردم
پناه حرم کجا داری میری برادرم
بدرقه راه تو باشه چشم ترم
آهسته تر برو داداش مضطرم
حسین وای وای وای وای
قافله سالار من کجایی ای دوای دردم
پی تو هر کجا می گردم
تو رو تو قتلگاه گم کردم
***
دانلود نوحه قافله سالار من کجایی ای دوای دردم با نوای حاج امیر عباسی
***
ای بدن صد پاره رو خاک داغ این صحرایی
چرا مقطع الاعضایی
بگو کجا برم تنهایی
حسین وای وای وای وای وای
پناه حرم هنوز یادم نرفته لحظه ی رفتنت
بمیره خواهرت
درعزای حضرت صادق فراوان گریه کن/همره آل پیمبر محض ایمان گریه کن/حجت پاک الهی آن رئیس مذهب است/درشهادت نامه اوباز آسان گریه کن/اوعزیز اهل بیت و مقتدابر شیعه شد/همره کاظم برای روح قرآن گریه کن/شدبقیع با سعادت مدفن معصوم حق/مثل شاگردان صادق ازدل وجان گریه کن/بااحادیث شریفش دین ما شدجاودان/زمزم اشک محبین سوی چشمان گریه کن/سیره خوب نیایش داده اوبرمسلمین/ازبرای پورزهرا مرداحسان گریه کن/درمصیبت نامه اوچشم رهبر زمزم است/مجلسی آنجا بپاشد سوی جانان
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق
مجلس اشرار بین، جمعیتی کور و کربنده‌ی شهد و شکم، برده‌ی کام و کمر
بی‌خبران از جهان، معتقدان ریاقافله‌ی حیف‌نان، بی‌عرق و بی‌هنر
مفت‌خوران حریص، بی‌شرفان دنیبی‌جنمان وقیح، زوزه‌کشان حشر
این نجسان خائن‌اند، ظرف فسادند و بسمظهر اهریمن‌اند، هر دمشان توف شر
خس که به مسند رسید، دیو به مصدر نشستعشق به پنهان وزید، گشت گدا معتبر
خلق خسی‌اش بدید، رأی کثیف‌اش چشیدبنده‌ی دنیا بُد و کرد حق از او حذر
کبر کلاهی گشاد بر سر این خلق کردکودکی و کو
یادکن مهدی که دل آرامشش درکوی اوست/بندگی حق سراسرشیعه را رهپوی اوست/عزت دنیاوعقبی در وصال اهل بیت/زمزم دلها همیشه درنسیم بوی اوست/میدهدعشق ولایت حب اواندرقلوب/آشنابا حق پرستان همدمی باروی اوست/آبشار رحمت رب کوثرآدینه هاست/چشمها بهروصالش خاطراتش سوی اوست/شرط وصل حضرت او هست اصلاح درون/سیل اشکی ازفراقش واصل در جوی اوست/ظلمهای بیشماری دشمن مولاکند/گنج پیروزی شیعه چرخش آن گوی اوست/یوسف در آفرینش دیدنش شدآرزو/مدح طاووس بهشتی طره ابروی اوست/ی
داره میرسه به گوش، صدای یه قافلهکاروان حضرت اربابهپا به پای قافله، این دل زار منممث قلب زینبت بی تابهمیدونی حاجت منو، ولی بزار بازم بگمسه کلمه ست فقط آقا،پیاده، اربعین، حرماربابم شبای جمعه دل حرمهاربابم فدایی سرت سرمهحسین وای،حسین وای------------
صوت زیبای شب جمعه این هفته را از دست ندهید( اینجا )
چند روز پیش که یه جایی بودم با یه خانم محترم و مهربون آشنا شدم که اهل شهر ما نبود.گفت چقدر مردم اینجا شاد و سر حالن.چقد لباسهای رنگی رنگی و شاد و قشنگ میپوشید.ما زنجانی ها اصلا اینطوری نیستیم.بیشتر لباسهای مشکی و تیره و چادر میپوشیم.مردممون هم خیلی غمگینن.یه سری چیزای دیگه هم گفت که من اصلا نفهمیدم.همون اسم زنجان کافی بود تا پرتم کنه به چند سال پیش و یادآوری خاطرات گذشته و کسی که خیلی دوستش داشتم.به زور خودمو کنترل کردم که بغض نکنم و اشک تو چشما
تصویر: کنفراسی در مورد «ساخت مجهول‌ در زبان گیلکی» که توسط ضیا خوش‌سیرت، دانشجوی دکترای زبان‌شناسی مردم‌شناسی دانشگاه UCLA، در کنفراس زبان‌های ایرانی آمریکا شمالی (NACIL2) دانشگاه آریزونا ارائه شد!
ضیا دربارهٔ موضوع این کنفرانس به گیلکی می‌نویسد: 
"پیشته گۊتن گ کاسپین زۊبؤنؤن ٚ مئن گیلکی (Yarshater 1969, Rezayati Kishkhaleh & Jalalehvand Alkami 2011, Stilo 2012, Solgi 2013)هچی فعل ٚ همره مجهول چا کؤنه. مثلا بؤن، بؤستن، بوین ؤ بیین ٚهمره یا دیلمی گۊیشؤن ٚ مئن وکتن ٚ همره. مثلا  
ماه مبارک قلب انسان شادمان است/ازبهر پروازش مهیا آسمان است/وقت عبادت آمده تاگام معراج/عرش الهی خوشه چین بندگان است/روزه نماز وهردعا درآن فراهم/گلچین رحمت درسحربر عاشقان است/درزنگ بیداری تلاشی کن مسلمان/افطاریش رحمت وبرکت گلفشان است/عارف برای وصل خود دارد تمنا/عشق ولایت گوهربر شیعیان است/شیطان به زنجیر است وفرصتها فراهم/وقت عروج همره افلاکیان است/دل رابکن دنیا مثال ذره ای پست/آرامش سالک زچشمان اشک جان است/یاریگرمهدی ولی وامت اوست/کم کم ظه
کاروانی از مدینه برای انجام حج به سمت مکه به راه افتاد. در بین راه مکه و مدینه،
در یکی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن
صحبت با آنها متوجه شخصی در میان آنها شد که سیمای صالحین داشت و با چابکی و نشاط
مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوائج اهل قافله بود. در لحظه ی اول او را شناخت.
با کمال تعجب از اهل قافله پرسید:این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای
شماست می شناسید .- نه، او را نمی شناسیم. این مرد در مدینه به
هیجده روز از ذی الحجة میگذرد.
 
قافله ای می آید: راهش حق, بارش ایمان و مقصدش الله.
 
موجی از انسانها در دریای غدیر در تلاطم است.قافله سالاری چون محمد(ص) پیشاپیش,افق اسلام هنوز چشم انتظار طلوع خورشیدیست که با دمیدن  آن بر طومار دین, مهر"اکمال"خواهد خورد.
 
محمد(ص) پس از زیارت خانه توحید ,با کاروانیان از حج برگشته, با چهره ای مطمئن, با دستانی پربار از فیض دیدار ,با  ره توشه ای  از  طاعت و توفیق زیارت بیت الله الحرام, پیشوای این قافله نورانیست.
 
  می آ
بسم رب الشهدا
.
در این وادی مرا شهدا آوردند اما جامانده ام
مرغ مهاجری شده ام وا مانده از قافله ی عشق 
شهدا بدین سمت و سو آورده اید مرا نشاید رهایم کنید در این بیابان دنیا
مرا از مرگ هراسی نیست و به دنیا چشم طمعی نیست
نه شوق به مرگ که شوق شهادت مرا اینگونه از خود بیخود کرده است
راهی که به سوی حق و ذات اوست 
شهادت جایزه ی درستکاران است 
پس راه نشانم دهید به سوی او که پاداشش شهدیست از شیرین ترین شهد ها و اینگونه شد که نامش شهادت نهادند
#راحیل
قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آن‌چه فرموده‌اند: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا...
این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران را به فیَضان دائم رحمت او امیدوار می سازد.
... و تو، ای آن که در سال شصت و یکم و هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت، پای به سیاره زمین نهاده ای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ا
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:ماهمگان سیاه لشکر این قافله ایم!آنانی که باید بروند خواهند رفت چرا که صندلی ریاست رابا سیاست ارث اجدادیشان کرده اند .....ودرآخرتنهاما میمانیم باهمان تفکرات احمقانه ویک دنیا خرافاتِ احمقانه تر از تفکراتمان...۱۲۷/Behnamzargar
مثنوی ابوالفضل (علیه السلام)ای حرمت قبله حاجات مایاد تو تسبیح و مناجات ماهمقدم قافله سالار عشقساقی عشاق و علمدار عشقمکتب تو مکتب عشق و وفاستدرس الفبای تو صدق و صفاستمکتب جانبازی و سر بازی استبی سری، آنگاه سرافرازی استمطلع شعبانِ همایون اثربر ادب توست دلیلی دگرسوم این ماه، چو نور امیدشعشعه صبح حسینی دمیدچارم این مه که پر از عطر و بوستنوبت میلاد علمدار اوستشد به هم آمیخته از مشرقیننور ابوالفضل و شعاع حسینای به فدای سر و جان و تنتوین ادب آمد
اسوه خوب بصیرت حضرت عبدالعظیم/همره ناب ولایت حضرت عبدالعظیم/اوزنسل مجتبی ویاوربراهل بیت/سیره اش باشد فتوت حضرت عبدالعظیم/حافظ اسلام وقرآن عالم درروزگار/رادمرد باشجاعت حضرت عبدالعظیم/عرضه کرده برامامش دین وایمان وهدف/شدفدایی امامت حضرت عبدالعظیم/ازقدومش کشورما شد مصفا وشریف/آن حریمش شدزیارت حضرت عبدالعظیم/کربلای کشورما بارگاه انورش/اوامید در شفاعت حضرت عبدالعظیم/زائرش صاحب زمان ورهبری وامتش/گشته است الگوی امت حضرت عبدالعظیم/
«مولانا شمس الدین-قدس اللهّ سرّه-می‌فرمود که قافله‌ای بزرگ به جایی می‌رفتند، آبادانی نمی‌یافتند و آبی نی. ناگاه چاهی یافتند بی دلو. سطلی به دست آوردند و ریسمان‌ها، و این سطل را به زیر چاه فرستادند. کشیدند، سطل بریده شد. دیگری را فرستادند هم بریده شد. بعد از آن اهل قافله را به ریسمانی می‌بستند و در چاه فرو می‌کردند، برنمی‌آمدند. 
عاقلی بود، او گفت: «من بروم.» او را فرو کردند. نزدیک آن بود که به قعر چاه رسید، سپاهی باهیبتی ظاهر شد. این عاقل گ
این مثنوی حدیث پریشانی من استبشنو که سوگنامه ی ویرانی من استامشب نه اینکه شام غریبان گرفته امبلکه به یُمن آمدنت جان گرفته امگفتی غزل بگو غزلم، شور و حال مُردبعد از تو حس شعر، فنا شد، خیال مُردگفتم مرو که تیره شود زندگانیمبا رفتنت به خاک سیه می نشانیمگفتی زمین مجال رسیدن نمی دهدبرچشم باز، فرصت دیدن نمی دهدوقتی نقاب، محور یکرنگ بودن استمعیار مهر ورزیمان، سنگ بودن استدیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی استاصلاً کدام احمق از این عشق راضی استاین عشق
ربنا آتنا نگاهش را...
پ.ن۱:
بعضی خبرا هست صفر تا صد خوب و مثبته اما میشنوی دلت بدجوری میگیره، مثلا کربلا رفتن دوستات مثلا کربلا رفتن#اوشون:/
پ.ن۲:
‏آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش...
‎#اوشون
پ.ن۳:
 
 
‏من غلام نوکراتم
عاشق کربلاتم
تا آخرش باهاتم
تو همونی که میخوامی
دلیل گریه هامی
تا آخرش باهامی
‎#عشق یعنی به تو رسیدن
یعنی نفس کشیدن
تو خاک سرزمینت
عشق یعنی تموم سال و 
همیشه بی قرارم
برای ‎#اربعین ت....
‎#جامونده_ها
اللهم عجل لولیک الفرج
و العافیه و النصر
و جعلنا من خیر الانصاره و اعوانه
و المستشهدین بین یدیه
 صبحدم پیک مسیحا دم جانان آمدگفت برخیز که آرام دل و جان آمد               سحر از پرده نشینان حریم خلوت               نغمه برخاست که شاهنشه خوبان آمد                 عاشقان را رسد این طرفه بشارت زسروش             که سحرگاه شب نیمه شعبان آمد                مى ‏کند مرغ سحر زمزم بر شاخ گل             که ز نرگس ثمرى پاک بدوران آمد            
وارثشان کیست؟ اوست آری اوست مگر غیر از او می توان تصور کرد که بگویم او کیست او تنها اوست و غیر از او، اویی وجود ندارد آری اوست
او مهدی فاطمه است...............
او کجاست؟ او کجا نیست تا من بگم کجاست، او در تمام کجاها حضور دارد پس من باید ببینم کجام؟ آری کجام؟  من الان در همان کجاییم که او در همان کجاست....
الهه وسط فرش خوابش برده بود. هیچ کس دلش نیامد بلندش کند و روی تشک بذارد. مبادا که بدخواب یا بیدار شود.
دخترک سه ساله اش از خستگی پشت بوته های خار خوابش برده بود. تنها، از قافله جا مانده، دور از عمه ای که سپر بلا شود. با تازیانه بیدارش کردند. سلام بر رقیه ی حسین.
دارد آن بوی هم آغوشی تو آغوش من،
بوسه ات مهر خموشی لب خاموش من.
غصه ها با بوسه ها از دل رود چون قافله،
می برد یاد خوشت از سر خیال و هوش من.
دیدة بیدار دارم، دولت بیدار نه،
حرف زیبایت نیاید لحظه ای بر گوش من.
خنده های شکّرینت لذّت شعر ترم،
آتش قلبت شرار این دل پرجوش من.
آشنایی کرده ای با دشمن غدار من،
طعنه های دشمنم باری شود بر دوش من.
شیشة قلبم شکستی و خمارت در دلم،
شوق وارستن ندارد از دل خون جوش من.
یک قناری به نام آزادی
در قفس نغمه خوان شده بود
او برای بذر های قفس
مثل یک باغبان شده بود
یک کلاهک برای راحتی اش
بر سرش سایه بان شده بود
او برای گذشتن اوقات
با غمش هم آشیان شده بود
آن قناری در اوج تنهایی
همنشین سران شده بود
او برای شکستن حصرش
با خدایش هم زبان شده بود
چونکه حصر را بشکست او
داغدار بلبلان شده بود
بعد از آزادی اش قناری ما
در پی آب و دان شده بود
آن قناری درون دنیایش
مثل آوارگان شده بود
حال دیگر قناری ما
همره خستگان شده بود
آن قناری برا
هو الرئوف الرحیم
رفتیم.
رسیدیم خدمت آقا. به همره مامان اینها و ریحانه که کمکی تو ماشین ما نشست.
گرما بیداد می کرد. رضوان روز اول تو اون گرما تو تب م سوخت. بچم خیلی مریض بود. ولی فسقلک خانم و آروم کنار ریحانه می نشست و بازی می کرد و شیر می خورد و می خوابید.
روز اول سه ماهگیش راه افتادیم. 
تا رسیدیم مشهد تصادف کردیم. اعصاب رضا برای دو روز تامین شد. و گرفتار بابت کارهای بیمه و ... که حالا که اومده تهران پشیمونه. که کاش تهران دنبالش کرده بودم.
هر نفس آواز عشقمی‌رسد از چپ و راستما به فلک می‌رویمعزم تماشا که راستما به فلک بوده‌ایمیار ملک بوده‌ایمباز همان جا رویمجمله که آن شهر ماستخود ز فلک برتریموز ملک افزونتریمزین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاستگوهر پاک از کجا عالم خاک از کجابر چه فرود آمدیتبار کنید این چه جاستبخت جوان یار مادادن جان کار ماقافله سالار مافخر جهان مصطفاست
خود را به خدا بسپار، وقتی که دلت تنگ استوقتی که صداقتها ، آلوده به صد رنگ است خود را به خدا بسپار، چون اوست که بی رنگ استچون وادی عشق است او، چون دور ز نیرنگ استخود را به خدا بسپار ، آن لحظه که تنهایی آن لحظه که دل دارد ،از تو طلب یاری خود را به خدا بسپار ، همراه سراسر اوست دیگر تو چه میخواهی ؟! بهر طلبت از دوستخود را به خدا بسپار، آن لحظه که گریانی آن لحظه که از غمها ، بی تابی و حیرانیخود را به خدا بسپار، چون اوست نوازشگرچون ناز تو میخواهد ، او را
با نگاهی که تو داری بر من ،من از این قاعله رد خواهم شدتو زمن فاصله می گیری ومن  باز ازاین فاصله رد خواهم شدگرچه تاراج نگاه تو شده ،عمر ناچیز من وهستی منمن به یک ذره ی لطف تو مگر، باز از این قافله رد خواهم شددستهایت پرمهر ،دیدگانت پرنور،مقدمت عاطفه از جنس بلورباز هم با طپش قلب تو من، از در عاطفه رد خواهم شد
روزمیلادعلی اصغرشده/شادمان ازاو چوپیغمبرشده/آمده باب الحوائج درجهان/موسم الطاف آن سرورشده/درولایت محوری سرباز دین/چون فدایی درره حیدرشده/طفل شش ماهه شده الگوی ما/مقدمش پرخیرچون کوثرشده/عشق بابایش حسین بن علی/نور چشمان چنین رهبرشده/کربلا گشته تجلی وصال/بهردین مصطفی پرپرشده/همره عباس و اکبر شدشهید/بهرشیعه اسوه برتر شده/حضرتش مشکل گشای عالم است/شافع والای درمحشرشده/او عموی حضرت صاحب زمان/دلبر آن حجت آخرشده/
با سلام و احترام خدمت کاربران محترم
پسری هستم ۲۶ ساله و دانشجوی سال سوم پزشکی، که قبلاً لیسانس گرفتم و سربازی رفته ام، موضوعی که خیلی اذیتم می کنه بالاخص جدیداً که به خاطر کرونا خونه نشین هم شدم و بیشتر به این چیزها فکر می‌کنم تو تنهایی خودم، نگرانی از آینده است که همین طور سنم میره بالا و من هیچ پس اندازی ندارم و جز یک خودرو معمولی و مقدار اندکی سرمایه (5 میلیون تو بانک) و اینکه حس می‌کنم از همسن و سال هام که مشغول به کار هستند و درآمدی دارند
خداوند، خود دلیل بر خویشتن است. به اوست که جهان قائم است و به اوست که می‌توان جهان را شناخت. و خلیفۀ او بر زمین کثرات و رنج‌ها، انسان است. انسان مظهر نمایش اوست؛ اگر به او نظر کند و جز او نبیند. و شهید نظر به وجه الله می‌کند و در خون خویش، دلیلی ست بر وجود خداوند. 
هر که تمنای دیدار خداوند را دارد به شهید بنگرد که چگونه با جان خویش به او اشاره می‌کند.
از گذر ایام راصی هستین؟
بذارین بهتر بپرسم
از آنچه تا امروز زیسته اید راضی هستید؟
خوب زندگی کردین؟
چه شادی ها چه غم ها چه ابتلائات چه ... در مجموع برآیند بردار عمرتون راضی تون میکنه؟
ا ز ایده آل تون چقدر فاصله دارین؟
برنامه ای برای رسیدن بهش دارین؟ به همون خود و زیستن ایده آل تون


✳️تقدیم به ساحت مقدس بانوی صبر و استقامت حضرت زینب کبری سلام الله علیها....
 
افسوس که این قافله ،سالار ندارد
مانند  ابوالفضل ، علمدار   ندارد
جان سوزد و آتش به نیستان فتاده
دردی است نهانی که تیمار ندارد
در دشت بلا سید احرار شهید شد
زینب ...  دگر محرم اسرار  ندارد
با صد مِحَن وغصه ازین دشت روان است
آن سوی نگاهش خریدار  ندارد
دل می بَرَد اما همه ی آه و فغانش
از بهر یتیمی است که غمخوار ندارد
همراه اسیران دل خونین ولیکن
ویرانه ی شام را دگر اخبا
۶۱- پرده دارحریم دل سرا پرده محبت اوست   دیده آیینه دار طلعت اوست من که سر درنیاورم به دوکون گردنم زیر بار منت اوست تووطوبی و ماو قامت یار     فکر هرکس به قدر همت اوست گرمنآوده دامنم چه زیان     همه عالم گواه عصمت اوست منکه باشم درآن حرم که صبا … پرده دارحریم – دل سراپرده محبت اوست – غزل ۵۶
منبع : فالگیر
۶۱- پرده دارحریم دل سرا پرده محبت اوست   دیده آیینه دار طلعت اوست من که سر درنیاورم به دوکون گردنم زیر بار منت اوست تووطوبی و ماو قامت یار     فکر هرکس به قدر همت اوست گرمنآوده دامنم چه زیان     همه عالم گواه عصمت اوست منکه باشم درآن حرم که صبا … پرده دارحریم – دل سراپرده محبت اوست – غزل ۵۶
منبع : فالگیر
عشق یعنی اربعینی ازنجف تا کربلا/عشق یعنی دلسپاری برحسین و نینوا/همره زینب وسجادکاروانی آمده/عشق یعنی گریه کردن ازبر خون خدا/شیعه داردیک شکوهی جاودانه درجهان/عشق یعنی پاسداری ازحریم کبریا/میرود پای پیاده عاشقی سوی حسین/عشق یعنی یاورانی دررکابش باولا/میکند دنیاتعجب ازشکوه زائران/عشق یعنی دل بریدن رفتن تاانتها/با ولایت قلب مومن پربصیرت میشود/عشق یعنی مثل زینب تا قیامت باوفا/اربعین کربلاشد جلوه روزظهور/عشق یعنی کوی مهدی یاورانی آشنا/
دوباره فاصله افتاده بین فاصله هانسیم یاس رسیده میان سلسله ها
دوباره بر سر سجاده قبله گم کردمتویى بهانه ى عالم براى نافله ها…
به هرکجا بروى بوى عشق مى پیچدتو ماه و اختر و شمسى براى قافله ها
تویى که مریم عذرى شده ثنا گویتتویى که راز خدایى…جواب مسئله ها
عطرغدیرآمده، عید امامت بُوَد
عرض ادب برولی ،غرق فتاوا غدیر
شیعه زجان شادمان روز ولایت عزیز
شاخه طوبا غدیر،مبدأ و مأوا غدیر
خصلت والای حق بخشش بی منّت است
داده به دنیا نشان،روح عطایا غدیر
هست یقین ریشۀمحض به تصمیم حق
آورد اقرار را ،همره احصا غدیر
اصل و اساس خردازسرِاحسان وخیر
مانده به ما ازغدیر،مامن جان‌ها  غدیر
حق همه ازحق بود،نیکی مطلق بود
مظهر حق مرتضی، عرصه ایفا غدیر
حضرت مولای ما،در پی فرصت نبود
امر شد از ذات حق،امر ز بالا غدیر
زاویه
چشم پاک مصطفی بارانی اشک وغم است/فاطمه ازداغ مادر اشکبارماتم است/تا ده ماه مبارک سال عام الحزن شد/سوگواری پیمبر همره این عالم است/همسرمظلومه او اهل ایثار وگذشت/بهرسختی محمد همسراو مرهم است/یادمان حضرت او هم حراءو مکه بود/دخترش با داغ بابا هرکجایی همدم است/یاور قرآن واحمد ناگهانی پرکشید/دیده زهراواحمد درفراقش زمزم است/نسل اوزهراومهدی باتمام اهل بیت/مزدایزدبر خدیجه آن بهشت اعظم است/
محوراسلام وقرآن باولایت آمده/باچنین گنج بزرگی هم سعادت آمده/بهراین گوهرهمیشه جانفشانی میشود/همره عشق ولایت بین هدایت آمده/درره حیدر به پاشد انقلاب کربلا/ازبرای حفظ آن امرامامت آمده/اندر این عصرخمینی انقلابی شد پدید/بهرحفظ آرمانش بین شهادت آمده/ازتبارفاطمیه رهبرم سیدعلی است/مقتدایی بابصیرت بهر امت آمده/درولایت محوریها پیروی مهدی است/ازخدا بهرظهور او رضایت آمده/
شهادت یک آرزو و رویا نیست. شهادت یک عهد است با معبود و یک رویه برای زندگی کردن در هر لحظه تا زمان پیوستن به قافله ی کربلا.
شهادت برای کسانی که کاهلند آرزویی است بس دور و دراز. اگر رحمت خداوند حدی داشت می شد با اطمینان گفت که کاهلان را به وادی "بل احیاهم" راهی نیست؛ در حالی که خداوند هم رحمان است و هم رحیم.
 
 
 
                                                هردم به گوشم می رسـد آوای زنگ قافله                این قافله تا کربلـا  دیگر ندارد فاصله  
یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است                                                                این زن صدایش آشناست ، ای وای بر من زینب است
فرارسیدن ماه محرم و ایام سوگورای آقا ابا عبدالله الحسین بر همگان تسلیت باد 
نعمتیه که با خدا به دست میاد .. خدا درِ خونه دلتُ می زنه .. متبرک می کنه دلت رو ..
با هیچ هیبتی، غیر حضور خودش 
به خونه دلت سر نمی زنه .. ااین اطمینان و رضایت ..
 
راهشم اینه که 
ایمان به غیب داشته باشی
چشم سر رو ببندیو ..
چشم دل باز بشه 
 
الذین یومنون بالغیب .. الم ..
 
قبل از ایمان آوردن هم .. تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم .. 
بشه تمام زندگیت
الحمدلله رب العالمین رو زندگی کنی
و تا آخر حمد .. 
 
 
تا برسیم به قافله نعمت داده شده ها .. 
فجرانقلاب آمدبانگارربانی/رحمت خدابنگرازبرای ایرانی/موسم دعا باشدشکرایزدی لازم/چشم شیعه درعزت باسحاب بارانی/آیتی زآل الله مقتدای کشور شد/ضربه زد به ناگه اوبرنشان شیطانی/وحدت وبصیرت رارهنمای کشورکرد/داده برمسلمانان اوصفای ایمانی/رهبری روح الله باشهیدپاینده/باولایتش بخشدجلوه های انسانی/آن امیددرعالم همره شهیدان شد/بعدحضرتش آمدسیدخراسانی/رهبری فرزانه درجهان کندغوغا/در کلام اوپیدانغمه های رحمانی/لشکرش فراهم شدبهرمحوهردشمن/تاابدسلام
سلام امروز با پنج تااز رپر های ایرانی همره شما هستیم
شماره پنج :
تی ام باکس 
گروه رپر ایرانی که در ایران نیست ودر ترکیه فعالیت میکند
شماره۴:
بهزاد لیتو
با اهنگ های خیلی خو بی که کسی نمی دهد.
شماره۳:
سهراب امجی 
سهراب امجی یه همکاری با امیر تتلو داره تو گرگ ۲.
شماره ۲:
یاس
دومین رپر ایرانی که زیبا ترین اهنگ هارو داره
شماره ۱:
امیر تتلو
همه با مسخره بازی، جهنم،گرگ۲ ، ممه های گلشیفته ، میمیری کس نگی شهرت داره ولی فحش زیاد میده 
چشمی که به شب بنگرد از پشت نقابی،
تکرار کند قصه‌ی روزی و عقابی،
تردید ندارد که جهان زیر پر اوست،
هر ره که رود سایه‌ی او همسفر اوست،
این مرغ گذر از پل تدبیر ندارد،
شاید خبر از گردش تقدیر ندارد،
روزی که بگیرند از این چهره نقابی،
وقت است کبوتر بزند نوک به عقابی...

+این تفسیر شما رو به یاد کسی نمیندازه؟ :/
+اگر دوست داشتید با این لینک دانلود کنید.
پاورپوینت درس اول کتاب عربی هشتم
دارای 52 اسلاید رنگی و زیبا به همره عکس های رنگی
منطبق بر کتاب درسی
داشتن قابلیت ویرایش و نوشتن نام دانش آموز به عنوان تهیه کننده
 
دوستان عزیز برای خرید نیاز به وارد کردن ایمیل نــیت،ایمیل اجباری نـــیست
 
 
 
دانلود فایل
شیعه باعشق ولایت درجهان پر میزند/بادو بال علم وتقوا هر زمان پرمیزند/گشته است قرآن وعترت رهگشای کاراو/باهمین شورولایی در امان پرمیزند/زمزم عشق وتوسل شیعه رااحسان دهد/بابصیرت تا سپهرآسمان پرمیزند/دشمنان خویش را هرجاشکستی داده است/همره خیل بسیج شیعیان پرمیزند/شیعه درآماده باش ودلسپار رهبر است/درنبردحق وباطل جانفشان پر میزند/گریه واشک ووصالش باامید کامل است/باهمه یاران مخلص هر مکان پرمیزند/آرزوی شیعه باشد مهدی وروز ظهور/دررکاب نائبش با عا
ترک ایران و رفتن به ارمنستان
حصین به منظور تحصیل ایران را ترک کرد و به ارمنستان رفت و در آنجا با صادق و علی مجیدی آشنا شد که باعث خلق آثاری بی همتا در رپ فارسی شد و هنر علی مجیدی و موسیقی های تلفیقی او نقش زیادی در ان قضیه داشت حصین به همره صادق کمپانی کاغذ را تاسیس کردند و بعدها محمدرضا شایع رپر جوان و با استعداد توسط حصین به گروه اضافه شد و پس از مدتی صادق از این گروه جدا شد.
گریه باعاشقی مدیون نام زینب است/اربعین کربلاازراه وگام زینب است/اوپیام نینوارا برده تاشام بلا/راضی ازکاراو هردم امام زینب است/باحسین وکربلایش بیمه شد اسلام ناب/یاری دین وولایت در کلام زینب است/همره سجاددیده شورعاشورائیان/یاحسین تشنه لب ذکرتمام زینب است/سخت شد از بهر خواهر دوری ازمقتدا/اربعین اینک شکوهش ازپیام زینب است/هرقدم تاکربلا شیعه بصیرت داده است/این دفاع ازولایت درسلام زینب است/زمزم آمادگی راداده تا روزظهور/یادمان کربلاهم دردوام
آمده عباس تاهرجاعلمداری کند/دین حق راتاقیامت حضرتش یاری کند/اوسپهرسروری وپادشاه معرفت/بندگی با بصیرت حضرت باری کند/بهرجانبازی رسیده در زمین کربلا/سوی یاری ولایت بازغمخواری کند/خانه ام البنین ومرتضی شدباصفا/برحسین وکربلایش بازسرداری کند/همره زینب همیشه دررکاب رهبراست/برمسلمانان سراسر زنگ بیداری کند/میدهدمژده همیشه بهرمهدی وظهور/چون به دنیا حضرت اوعدل راجاری کند/
صبح جمعه ندبه خوان یوسف زهرا شویم/منتظر ازبهرلطف حضرت یکتاشویم/یوسفش خلوت نشین دروصال ایزد است/از فراق آن یگانه راهی صحراشویم/گریه واشک و توسل سوی مولا رهگشاست/با ولایت محوریهاهمدم آقاشویم/توبه ی اندررجب شُویَد گناهان وجود/پاکی دل کسب کردن بازهم زیبا شویم/جبهه سجده بساید عاشقش اندرنماز/اشکریز باتوسل از بر مولاشویم/اوامید اهل بیت وهر مسلمان گشته است/همره او اشک ریز روز عاشوراشویم/کسب کن آمادگیها دررکاب نائبش/جزءیاران فدایی مرهم دلهاشویم
درحریم پاک رضوان خداآرامش است/باادب درمحضراو هرکجا آرامش است/خالق یکتاهمیشه مهربان و پرعطاست/معرفت را کسب کن که دردعاآرامش است/اهل بیت مصطفی رایادکن از عاشقی/قلبهای باصفای باولا آرامش است/نینوا یک صحنه ای دارد ز شور وبندگی/یادمان لحظه های کربلا آرامش است/گنبد پاک رضا هم متصل برعرش حق/درجوار روضه ناب رضاآرامش است/کشورایران ماشد باشهیدان اسوه ای/باولایت لطف حق گرددعطا آرامش است/یادکن از مهدی و روز ظهورحضرتش/همره یاران او بامقتداآرامش است/
جمعه درماه مبارک دل هوایی میشود/بندگیهارنگ وبویش هم خدایی میشود/همره زهرای اطهر دل رودتا نینوا/باحسین وزینب اوکربلایی میشود/یادمان اهل بیت ومرتضی آرامش است/نیمه شب باسوزگریه هم ولایی میشود/هرنمازجمعه آن مستجاب ایزدی/لطف حق درظهرجمعه هم نهایی میشود/ندبه خوان مهدویت هست خیلی بیشمار/زمزم چشم محبین هم عطایی میشود/درغروب جمعه باشد هردعاسوی فرج/چون زمان استجابت برگدایی میشود/
سرداردلها نردبان آسمان است/اوباشهیدان خدایی جاودان است/دراربعینش ماتم اوشدفراوان/باقلب شیعه همره وآتشفشان است/اینک سلیمانی مقیم عرش اعلی/مهمان آل احمد وافلاکیان است/ازخون او صدهاسلیمانی بجوشد/چون انتقامش نهضتی ازشیعیان است/ازفتح قدس ومحو استکبارآغاز/چشم انتظارحضرت صاحب زمان است/الگوی نهضتهاشده ایران مومن/نام خمینی هرکجایی درمیان است/عشق ولایت محوری گشته جهانی/باحاج قاسم این شکوه مومنان است/رهبراگرفرمان دهد سربازاوییم/آنجاشکستی ازب
 این کتاب مخصوص فهمیدن حرکت تاریخی اربعین است، اینکه بفهمیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است و از آن قافله عقب نمانیم.
چه قصد این سفر را داشته باشید و چه نه، این کوتاه نوشته را بخوانید تا بدانید با کدام جرکت همراه می‌شوید یا نمی‌شوید!
دانلود و معرفی کتاب
خود را به خدا بسپار،وقتی که دلت تنگ است؛وقتی که صداقتها آلوده به صد رنگ است
خود را به خدا بسپار،چون اوست که بی رنگ است؛چون وادی عشق است او،چون دور زنیرنگ است
خود دا به خدا بسپار،آن لحظه که تنهایی؛آن لحظه که دل دارد از تو طلب یاری
خود را به خدا بسپار،همراه سراسر اوست؛دیگر تو چه میخواهی ؟!بهر طلبت از دوست
خود را به خدا بسپار آن لحظه که گریانی؛ آن لحظه که از غمها بی تابی و حیرانی
خود را به خدا بسپار،چون اوست نوازشگر؛چون ناز تو می خواهد او را ز درو
یادش بخیر پارسال من هم همزمان و همگام با میلیون ها نفر دیگر، در مسیر جاده نجف تا کربلا قدم گذاشتم. برداشتن هر قدم در این مسیر، خاطره ای شیرین و به یاد ماندنی را در ذهن آدمی هک می کند. خاطره ای که مانند شمعی زیبا در تاریکی قلبم، سو سو می زند و روح سرگشته را در امواج پر تلاطم زندگی، راهنمایی می کند.
امسال همسرم خیلی اسرار کرد تا باهم عازم کربلا شویم اما گویی دلم لیاقت اربعینی شدن را نداشت. روزها می آمدند و می رفتند و لحظه به لحظه، اربعین به ما نزدی
باقرعلم پیمبربنده یکتارسید/اسوه خوب پرستش گوهردنیارسید/ازبر قرآن وعترت حضرت اوافتخار/جلوه های دانش حق همره طاها رسید/پنجمین نورهدایت سوی احمد آمده/وارث علم علی وسید و مولارسید/ازتبارفاطمیه مثل کوثر گشته است/شیعیان مرتضی راگوهر والارسید/حضرت باقربرای کربلایک شاهد است/مظهرلطف وعطاو بخشش آقارسید/نورباران از قدومش شدمدینه ناگهان/برولایت حضرت اوسیدوهمتارسید/یاوردین محمدپنجمینِ اختراست/بررئیس مذهب ما برترین بابارسید/درقیامت میشوداو یک
وقت هم عهدی ایران باولایت آمده/امتحان وافتخاری سوی ملت آمده/انتخابات عظیمی ازبر ایران زمین/شوراسلام ولایی بابصیرت آمده/تیردرچشمان دشمن میزنداوج حضور/باولایت محوریها گنج وحدت آمده/بهرمجلس انتخاب یک وکیل باولا/سوی کشورجلوه هایی از سعادت آمده/اصلح هرانتخابی پیرو رهبربود/ازخمینی وشهیدان این وصیت آمده/دررکاب رهبرخود چون سلیمانی شویم/مالک وعمارهایی بر امامت آمده/انتخاباتی که آیدروز مرگ دشمنان/همره شوق حضوری گنج عزت آمده/لطف حق باآل احمد سو
1) استاد عزیز چنان امتحان میان‌ترمی گرفت که هیچکس قادر به پاسخ کامل دادن به سوالات نبود. به معنای واقعی کلمه قیمه ها رو ریخته بود تو ماستا!2) یکی دیگه از اساتید هم خواست از قافله عقب نمونه، آخر کلاس یه کوئیز گرفت که بازم هم...!
3)عزیز دیگری اعلام کرد که اگه همکاری نکنیم و روزهای تعطیل دانشگاه نریم، ماه رمضان بعد از افطار کلاس تشکیل میده برامون! 
آرزودارم که امشب مملو ایمان شوم/سربلنددرعبادت بنده رحمان شوم/درتجلی حقیقت عاشق کوی وصال/مستحق لطف ایزد شامل احسان شوم/بادعاتانیمه شب گلشنی ازمعرفت/ازدوچشم اشکبارم دیده ی باران شوم/عاشق براهل بیت مصطفی گردیده ام/آرزو دارم که من هم جمله یاران شوم/باولایت محوری هامیشود تاعرش رفت/عامل بر درسهای عترت وقرآن شوم/جمعه ماه رجب را میشود سوی کمال/درحریم حضرت حق اندکی مهمان شوم/شوروحال در عبادت بابصیرت رهگشاست/یک قدم اندرتجلی جلوه انسان شوم/آرزو دا
آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به‌خاطر علمی که تحصیل کرده‌اند، توانسته‌اند
همه‌ی دنیا را تصرّف کنند. شما میدانید آمریکا، انگلیس، فرانسه و بسیاری از
کشورهای اروپایی ــ حتّی کشورهای کوچک ــ سالهای متمادی، بعضی‌شان قرنها،
توانستند کشورهایی را تصرّف کنند، هستی‌های آنها را به باد بدهند و
نابودشان کنند؛ بر ملّتها اقتدار پیدا کردند و مسلّط شدند، به‌خاطر علم؛
دنبال علم بودند. ما غفلت کردیم، از قافله‌ی علم عقب ماندیم، با آن سابقه‌ی
تاریخی،
آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به‌خاطر علمی که تحصیل کرده‌اند، توانسته‌اند
همه‌ی دنیا را تصرّف کنند. شما میدانید آمریکا، انگلیس، فرانسه و بسیاری از
کشورهای اروپایی ــ حتّی کشورهای کوچک ــ سالهای متمادی، بعضی‌شان قرنها،
توانستند کشورهایی را تصرّف کنند، هستی‌های آنها را به باد بدهند و
نابودشان کنند؛ بر ملّتها اقتدار پیدا کردند و مسلّط شدند، به‌خاطر علم؛
دنبال علم بودند. ما غفلت کردیم، از قافله‌ی علم عقب ماندیم، با آن سابقه‌ی
تاریخی،
فتنه آخرزمان اندرندای فاطمه است/راه حل آن همیشه درولای فاطمه است/دشمنان ازروی کینه ضربه برحیدرزدند/مرتضی باگریه هایش دررثای فاطمه است/با ولایت محوری هامیشود آباددین/هر بصیرت میرسد لطف وعطای فاطمه است/باشهیدان خدایی راه حق پیدا شود/این مسیرجاودانه ازصفای فاطمه است/دشمن وغرب ویهودی همره شیطان شدند/جنگ آنها در حقیقت باخدای فاطمه است/فتنه هاشان بیشمار وشیعه درمظلومیت/درجهان یارولایت آشنای فاطمه است/وحدت وصبر وبصیرت شد پیام حضرتش/جانفشانی
گفتم: نمی دانم چه کنم، تو بگو؟پرسید: از چه؟گفتم: از همه تقلاهایم، از همه خواسته هایم، از همه رویاها، از همه از دست دادن ها، از همه... او فقط میخندید.گفت: گاهی از دست می دهی که بدست آوری و گاهی بدست می آوری که از دست بدهی.خنده ام چیزی شبیه به کنایه بود، گفتم: ولی از دست دادن همیشه بدست آوردن نیست، گاهی باختن است که با هیچ بردی نمی توان جبران کرد.انتظار نداشت این حرف را بزنم، بلند شد، آفتاب را با چشم هایش بدرقه کرد، گفت: آنچه به تو داده می شود مصلحت د
عیدقربان تاغدیرخم سعادت میرسد/وقت هم عهدی امت با امامت میرسد/یاد داده داستان در منا مارا خلوص/پیروی مردمی عشق رسالت میرسد/حج آخربرنبی آخرین آمدبه شور/مژده ازسوی خدابهر ولایت میرسد/فضل بی پایان حیدر رهگشای افتخار/ازبرای شیعیان روح وبشارت میرسد/عیدزیبای غدیر وآرمان انبیاء/برتمام اهل عالم هم عنایت میرسد/سروری شیعیان آید به عشق مرتضی/تاقیامت لطفهایی با شفاعت میرسد/اهل بیت مصطفی را شادمانی کامل است/همره صاحب زمان گنج عدالت میرسد/عیدی اسلام و
دردما درمان ندارد تارخش پیداشود/غصه هاپایان ندارد تاجهان زیباشود/حضرتش مرهم نشین خانه های انتظار/سوی یاری ولایت عاشقی معناشود/حضرت مهدی همیشه نام اوآرامش است/سیل اشک در فراقش راهی دریاشود/اهل بیت مصطفی هم مژده وصلش دهند/این همه احساس زیبا همدم مولاشود/دشمنان وهر ستم راریشه کن خواهدنمود/لشکری بهرش فراهم همره آقاشود/آفرینش انتظارش آن ولی ایزداست/عاقبت روز ظهور یوسف زهراشود/
داستانک معنوی 

میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته
دیگری برای اینکه از وسوسه نفس شیطانی در امان بماند
از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.

روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند،
برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد
تا در شهر به برادرش برساند.

منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که
غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.

چون قافل
یاورخوب رسالت همسربر مصطفی/اولین شخص مسلمان همره بامرتضی/مادر زهرای اطهراسوه برمومنین/داده الطاف زیادی ازبرایشان خدا/دست ایشان ازکرامت مثل دست کردگار/جان ومال او فراوان شدنثارمقتدا/یاد سختی خدیجه زندگی اش رانگر/بوددرنزدپیمبر مثل عبدی باوفا/بهراحسان خدیجه مزداو کوثرشده/جنت وباغ بهشتی جایگاهش درجزا/اندر این ماه مبارک شدوفاتش جانگداز/گشته برپابهر ایشان مجلس سوگ وعزا/میشود مهدی زهرا مرهمی برقلب او/چون ظهوردلنشینش آرزوی انبیا/
کوچه ها باریکن دکونا بستس
خونه ها تاریکن طاقا شکستس
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده می برن کوچه به کوچه
نگا کن مرده ها به مرده نمیرن
حتی به شمع جون سپرده نمیرن
شکل فانوسی اند که اگر خاموش شه
واسه نفت نیست هنو یه عالم نفت توشه
جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب ، امید و از بد گله نداره
گرچه از دیگرون فاصله ندارم
کاری با کار این قافله ندارم

دانلود
میگفتن گربلا نرفته ها راحت ترن هرچند که دوست داشته باشن برن
میگفتیم این حرفا چیه میزنید   میگفتن هروقت رفتی میفهمی . الان که هر دفعه  میرم همش گیج میزنم . وقتی هم که برگشتم تازه میفهمم کجا بودم.
در کل کربلا نرفتن یه غمه ولی رفتن صدتا
امسال هم که به لطف خدا کلی برنامه ریزی کردم تا ازین قافله عظیم و غیر قابل وصف جا نمونم.
دیگه بقیه کارها دست خود ارباب هست.
آسوده دلان را غم شوریده سران نیست
این طایفه را غصه رنج دگران نیست راز دل ما پیش کسی باز مگویید
هر بی بصری با خبر از بی خبران نیست غافل منشینید ز تیمار دل ریش این شیوه پسندیده صاحبنظران نیست ای همسفران باری اگر هست ببندید
این خانه اقامتگه ما رهگذران نیست ما خسته دلان، از بر احباب چو رفتیم چشمی زپی قافله ما، نگران نیست ای بیثمران سرو شما سبز بمانید مقبول ، بجز سرکشی بی هنران نیست در بزم هنر ، اهل سیاست چه نشینند میخانه دگر جایگه، فتنه گران ن
ای هدهد صبا به سبا می فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می فرستمت
حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زین جا به آشیان وفا می فرستمت 
در راه عشق مرحله ی قرب و بعد نیست
می بینمت عیان و دعا می فرستمت 
هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت 
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب 
جان عزیز خود به نوا می فرستمت
در روی خود تفرج صنع خدای کن
کآیینه ی خدای نما می فرستمت 
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می فرستمت
ساقی بیا که هاتف غیب
دختر با حجاب ...آرام از کنارت می گذرد ، بی صدا ...بدون جلب توجه... سیاهی، رنگ اوست و بو نداشتن ویژگی او... صورتش را نمیبینی، اما در مقابل اویی.اوست که با سکوت، با تو حرف میزند و به تو می آموزد.....اگر اهلش باشی.در اوج کرامت است و تندیس متانت..نزدیک، اما دور از دسترس...بی عشوه ولی دلربا...اوست معلم وقار در قله ی بی نیازی..هر خارو خسی عاشقش نمی شود و زیباییش را هر دلی لمس نمی کند...او پیش از انتخاب شدن انتخاب میکند و پیش از معشوق شدن عاشق می شود...با زیرکی گوی
وقت هم عهدی مابامقتداورهبر است/اووصی،برمرتضی ووارث پیغمبراست/ریشه قرآن وعترت در ولایت محوری/یادمان اهل بیت و جایگاه حیدراست/وحدت و صبر وبصیرت درکلام رهبری/پیروی از ولایت آن پیام کوثراست/انقلاب ما جهانی گشته باراه امام/صدسلامی برشهیدان تابه روزمحشراست/بهر اسلام وولایت مالک وعمارهاست/کربلایک آرمانی بانشان برتراست/شیعه یعنی دلسپاری برولایت تا ابد/دشمنان راده پیامی که همیشه ابتر است/چون سلیمانی ایران کم بود اندر جهان/اوعلمدارسپاهی باصفا
گریه برمرتضی درزمزم چشمان ماست/این توسل باارادت گوهر ایمان ماست/گرچه در مظلومیت صدچشمه دارد حضرتش/عشق اودرجان شیعه همره احسان ماست/کوفه گشته بی ولایت درشب قدر علی/داغ اوتاروزمحشر دردل وبرجان ماست/یاعلی ذکرمدام ودرعبادت کامل است/مزداین ماه مبارک دیده گریان ماست/می نویسد حضرت حق مغفرت با سرنوشت/گرعنایت اونماید سخت هم آسان ماست/ماهمه درکوی مولا چون غلام درگهیم/باولایت تاشهادت نقطه پایان ماست/دررکاب رهبرخودمنتظر بهر ظهور/یوسف زهراامید وم
#حدیث_مهدوی 
امام محمد باقر(ع)
«صاحب این امر چهار نشانه از چهار پیامبر دارد: نشانی از حضرت موسی، نشانی از عیسی، نشانی از یوسف و نشانی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله:- نشانه اش از حضرت موسی، وحشت و نگرانی است.- نشانه اش از حضرت یوسف، زندانی شدن اوست.- نشانه اش از حضرت عیسی، اختلاف مردم در حق اوست که می گویند: مرده است و برخی گویند نمرده است.- نشانه اش از رسول اکرم صلی الله علیه و آله قیام به شمشیر اوست».
الامامة و التبصرة/ ص94
#حدیث_مهدوی 
امام محمد باقر(ع)
«صاحب این امر چهار نشانه از چهار پیامبر دارد: نشانی از حضرت موسی، نشانی از عیسی، نشانی از یوسف و نشانی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله:- نشانه اش از حضرت موسی، وحشت و نگرانی است.- نشانه اش از حضرت یوسف، زندانی شدن اوست.- نشانه اش از حضرت عیسی، اختلاف مردم در حق اوست که می گویند: مرده است و برخی گویند نمرده است.- نشانه اش از رسول اکرم صلی الله علیه و آله قیام به شمشیر اوست».
الامامة و التبصرة/ ص94
ما تکه پاره های نیاکانمان هستیم 
جا مانده از قافله مرگ 
و چون چینی شکسته ای در اجزای جهان منتشر شده ایم... 
بعد نوشت:این قطعه رو برای استادم نوشتم و الان در صفحه اش قاب شده، برای من خیلی ارزشمنده به اندازه گرفتن جایزه نوبل:) 
شمع ما یک شبکی را به تو پروانه بگفت
                                                    همره من تو نباشی بگسل از بر جفت
کار من سوختن و ساختنی از بر نور
                                             شمس و تابان شدنی از در کور
گر تو باشی به جوارم  دو سه روز
                                     یا بمانی به کنارم دو سه روز
تو بسوزی ز در غفلت خویش
                                      دور گردی ز ره رفطرت خویش
عمر تو یک صلتی از بر یار 
                                       تو بسان موش با
شمع ما یک شبکی را به تو پروانه بگفت
                                                    همره من تو نباشی بگسل از بر جفت
کار من سوختن و ساختنی از بر نور
                                             شمس و تابان شدنی از در کور
گر تو باشی به جوارم  دو سه روز
                                     یا بمانی به کنارم دو سه روز
تو بسوزی ز در غفلت خویش
                                      دور گردی ز ره رفطرت خویش
عمر تو یک صلتی از بر یار 
                                       تو بسان موش با
رفتم اما دل من مانده بر دوست هنوز...می برم جسمی و دل در گرو اوست هنوز
بگذارید به آغوش غم خویش روم ... بهتر از غم به جهان نیست مرا دوست هنوز
گرجه با دوری او زندگیم نیست ولی ... یاد او میدمدم جان به رگ و پوست هنوز
رشته مهرو وفا شکر که از دست نرفت ...بر سر شانه من تاری از آن موست هنوز
بعد یک عمر که با او به  وفا سر کردم ...با که این درد بگویم؟!که جفا جوست هنوز
تا دل ناله جانسوز بر آرم همه عمر ...همچو چنگم سر غم بر سر زانوست هنوز
باهمه زخم که سیمین بدل از او دارد
گریه واشک وتوسل نورایمان میدهد/درتجلی حقیقت عشق رحمان میدهد/نیمه شب ازخشیت حق گریه دارداتصال/یک صفایی در عبادت بهرانسان میدهد/پاسداری میکند از اعتقادت اصیل/زمزم دیده به شیعه بازاحسان میدهد/همره آیات قرآن میکندتفسیرنور/ازبصیرت مومنین راگنج فرقان میدهد/ازغم آل محمد گریه طوفان دل است/برکت احیاءدین و قرب یزدان میدهد/کربلاآتشفشان قلبهای عاشق است/اشک برزینب چنان آرامش جان میدهد/باولایت گریه باشد زمزم ودرمان دل/اشک شوقی که وصالش مثل قرآن مید
پیشکش به کنگره سردار شهید محمدعلی قجری

پیچیده عطر بوی تو در گلعذار عشقای سرفراز معرکه در کارزار عشق

ای شمع پُر گداز به بازار عاشقیپروانه ی فتاده به پای شرار عشق!

بیدار خط شکن به مصاف ستمگرانمانده به عهد خود همه جا استوار عشق!

تا اوج قلّه های یقین پَر گشوده ایسیمرغ قاف قافله در شاهکار عشق

ای زنده ی همیشه تاریخ ای شهیدای لاله تپیده به خون در دیار عشق

ای پاسدار مرتبتِ عشق و راستیای نخل پُر ثمر که شدی سایه سار عشق!

فرمان حمله تا زِ جلودار می رس
در بقچۀ پیرزن

 
7308
 
رئیس دزدها: ما دزد مال هستیم نه دزد عقیده!
 
متن نقلی: آیت الله سید جواد علوی بروجردی: خود مرحوم آقای بروجردی آدم تیزی بود. ایشان منبری هم بود. گفته اند در بروجرد که بودم یک ماه رمضان درباره امام زمان (ص) منبر رفتم. حتی یکی از آقایان پرسیده بود شما منبر می رفتید روضه هم می خواندید؟ ایشان فرموده بود بله روضه می خواندم و خوب هم می خواندم. ایشان گاهی اوقات در منبر درس طلبه ها را نصیحت می کرد. یک بار قصه ای را گفته بود. ایشان گفته ب
چشم‌هایش از شوق برق می‌زد :
- ما در آن سال‌ها چینی‌آلات از روسیه می‌آوردیم . چینی‌آلات و برنج‌آلات . نفت هم می‌آوردیم ‌. در مملکت ما هنوز نفت یافت نشده بود . از این طرف کشمش و بادام می‌بردیم ، از آن طرف اینجور اجناس می‌آوردیم . پارچه هم می‌آوردیم . قافله‌ها همیشه در راه بودند . راه آزاد بود . بعد که آنجا بلشویکی شد مرزها را بستند . خوب ، خوب خاطر جمع . خاطر جمع . حالا چای را درست می‌کنم .
پیرخالو میان حرف‌هایش بیخ دیوارِ سکو ، کنار اجاق نشست و
این روزها پس از اعزام #ناو_جنگی ایالات متحده آمریکا و لفاظی مقامات این کشور سوال پرتکرارِ بسیاری در افکار عمومی ما این است که آیا #جنگ خواهد شد؟ برخی از سر ترس و برخی از کنجکاوی میپرسند؛ این داستان به کجا ختم میگردد؟
با عرض پوزش، باید به عرض رساند آنهایی که از جنگ محتمل می پرسند فرسنگ ها از #قافله عقب و بی خبر از قیل و قال دنیایند.
جنگ مدتهاست آغاز شده است.  #میدان_جنگ در فضای رسانه ای و مدیریت افکار عمومی ایرانیان است. پیش از شلیک گلوله و موشک ب
پیشکش به کنگره سردار محمدعلی قجری نراقی اولین شهید استان مرکزی

 
پیچیده عطر بوی تو در گلعذار عشقای سرفراز معرکه در کارزار عشق
 
ای شمع پُر گداز به بازار عاشقیپروانه ی فتاده به پای شرار عشق!
 
بیدار خط شکن به مصاف ستمگرانمانده به عهد خود همه جا استوار عشق!
 
تا اوج قلّه های یقین پَر گشوده ایسیمرغ قاف قافله در شاهکار عشق
 
ای زنده ی همیشه تاریخ ای شهیدای لاله تپیده به خون در دیار عشق
 
ای پاسدار مرتبتِ عشق و راستیای نخل پُر ثمر که شدی سایه سار عش
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت// بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
حیفست طایری چو تو در خاکدان غم// زاینجا به آشیان وفا میفرستمت
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست// می بینمت عیان و دعا میفرستمت
هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر// در صحبت شمال و صبا میفرستمت
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب// جان عزیز خود به نوا میفرستمت
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل// می گویمت دعا و ثنا میفرستمت
در روی خود تفرج صنع خدای کن// کائینه خدای نما میفرستمت
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
 
 
قسمت اول وصیت نامهبرای بانوی صبرالسلام ای بانوی سلطان عشقالسلام ای بانوی صبر دمشقزیبنبِ دنیا و عقبیِ علیشرح مدح لافتی الا علیدر مسیر شام غوغا کرده اییشهر را آشوب برپا کرده اییخطبه خواندی از غریبی حسینزنده کردی کربلا در عالمیینگر نبودی کربلایی هم نبودگریه و شور و نوایی هم نبودرنج هایی ست فراوان دیده اییخیمه ها، غارت، سواران دیده اییدیده بودی، حلق و چشم و حرملهگریه کردی پا به پای قافله
ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها